حانیهحانیه، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

~~~آخر خوشبختی~~~

اولین های محمدامین

تولد پسر عزیزم نزدیکه و من میخوام به این مناسبت چند تا مطلب ویژه بذارم.تو این پست قصد دارم تمام اولین های محمدامین تا این لحظه را بنویسم.امروز شروع میکنم تا ببینم کی میتونم تمومش کنم... اولین عکس محمد امین در بامداد ٢٥ مرداد ٨٨ در واقع نصف شب. این عکس را با گوشی خودم در حالیکه توی تخت بیمارستان بودم گرفتم. دستمو دراز کردم بالای تختش و عکس انداختم.چون دلم میخواست ببینمش اما نمیتونستم تکون بخورم!!!     اولین حمام محمدامین موقعی که نینی کوچولومون ٥ روزش بود بابایی و مامانی با هم بردیمش حموم. اون موقع ها در تمام مدت استحمام بچه دو تایی انواع سوره ها و آیه هایی که بلد بودیم  یواش یواش میخوندیم تا هم آرامش بگیره و ه...
15 مرداد 1391

افطاری خونه عمه

جمعه شب خونه عمه نینیا افطاری دعوت بودیم.خوش گذشت ، مخصمصا به محمدامین که حسابی با علی شلوغ کرد .دستشون درد نکنه. اینم عکس حانیه و علی اصغر پسر عمه. محمدامین هم که مثل همیشه نیومد عکس بگیره.   این علی اصغر خان از حانیه کوچیکتره . 5 اردیبهشت امسالبدنیا اومده ولی هزار ماشالله خیلی توپولیه و انگار نه انگار که تازه 3 ماهشه. خدا حفظش کنه. ...
7 مرداد 1391

ماسته بازی!!

جدیدترین بازی محمد امین ماسه بازی یا بقول خودش ماسته بازیه!!!   پارسال که گذارمون به کنار دریای زیبای خزر افتاد دیدم متاسفانه ساحل دریا خیلی خیلی کثیفه و اصلا به دلم نچسبید و اصلا نگذاشتم محمدامین دست به ماسه ها بزنه. همونجا یه بطری نوشابه خانواده پیدا کردم و پرکردم از ماسه تا سر یه فرصت خوب که بچم بزرگتر و عاقلتر شد ماسه ها رو بشورم و بدم بازی کنه. چند روز قبل این ماسه ها رو حسابی با مایع دستشویی شستم و الک کردم و بعد دادم بهش.  میگن بازی با ماسه برای خلاقیت و هوش بچه خیلی خوبه. ما هم که بچه بودیم خاک بازی برامون خیلی لذت بخش بود. امیدوارم محمدامین هم کیف کرده باشه. اینجا هم رفتم جارو آوردم که ماسه هایی که روی فرش...
6 مرداد 1391

دختر نازم چهار ماهگیت مبارک!

حانیه عزیزم چهار ماهه شد... دیروز رفتیم پایگاه بهداشت و به حانیه جون واکسن زدیم. دو تا قطره خوراکی بهش دادن و یک واکسن تزریقی به پای حانیه زدن. الهی بمیرم برای دخترم. عین داداشش مظلوم و صبوره و خیلی کم گریه میکنه و زود ساکت میشه. من دلم نیومد از بغض و گریه حانیه عکس بگیرم اما چند تا عکس قبل از بیرون رفتن ازش گرفتم .   لباس محمد امین رو هفته اول تیر که رفته بودیم مشهد خریدیم. اما لباس حانیه رو مامان جون آخر سال 90 که رفته بوده مکه بعد از رمی جمره خریده. دستش درد نکنه. بعد از واکسن زدن حانیه رفتیم خونه مامان جون. محمدامین اونجا کلی کیف کرد و بازی کرد. حانیه هم حسابی خودشو برا مامان جون شیرین کرد.مامان جون با دیدن ا...
4 مرداد 1391

حانیه جوجو در تولد دختر عمو!

امروز تولد ٧ سالگیه فاطمه تنها دختر عموی محمد امین و حانیه بود!(البته فعلا تنها دختر عمو!) آبجی و داداش امروز کلی کیف کردن. حانیه نانازم انقدر دلبری کرد و آغون ماغون گفت و خندید که نگو! محمد امین هم با پرعمو مهدی انقدر بازی کرد و کشتی گرفت و دوید که حسابی سیر شد. یه دونه تل هم که خودم برای فاطمه از طرف حانیه کادو بردیم ، متاسفانه وقت نشد ازش عکس بگیرم. چند تا شونه و گیرسر هم از طرف محمد امین بعلاوه کادوی عمو. مثل همیشه داداش خان نمیگذاشت ازش عکس بگیریم این یه دونه  عکسو قاچاقی گرفتیم.   انقدر شیطونی کرده تا آبجیشو گریه انداخته. تو عکسهای دسته جمعی هم محمد امین هربار یه گوشه کادر مشغول شیطنته! اینها هم عکسهای ت...
28 تير 1391
1